من یک روز گرم تابستان دقیقا یک سیزدهم مرداد حدود ساعت یک و ربع عاشق شدم.تلخیها و زهر هجری که چشیدم بارها و بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم و یا یک چهاردهم مرداد بود شاید اینطور نمی شد.آن روز هم مثل هر روز با فشار و زور و تهدید و کمی وعده های طلائی برای عصر ما را ،یعنی من و خواهرم را توی زیرزمین کرده بودند که بخوابیم.در گرمای شدید تهرا
No comments:
Post a Comment